تشکر از شما بخاطر سرزدن به این بلاگ و حتما نظر خودرا بنویسید.
--------------------------------------------------درخودگمشده

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

لعل و سرجنگل

دریای هریرود از دوشاخه لعل و شاخه سرجنگل تشکیل شده است، شاخه لعل از کوههای سیا ه کوه و شاخه سرجنگل از کوههای سفید کوه سرچشمه میگیرد. این چیزی بود که سالها پیش در کتاب های جغرافیه صنوف مختلفه خوانده بودم. گاهی بمن سوال خلق میشد که چگونه این کوهها تشخیص میشود، کدام قسمت مربوط به سفید کوه و کدام قسمت مربوط به سیاه کوه؟ گاهی آرزو میکردم که آیا ممکن است روزی این کوههای با نام و آوازه را از نزدیک ببینم؟ نمیدانستم که چگونه یک دریا ممکن است از کوهها چشمه بگیرد.

بلافاصله بعد از رخصتی های ایام عید امسال، از طرف اداره که در آن کارمیکنم بمن اطلاع داده شد که باید برای رفتن به طرف ولسوالی لعل و سرجنگل آمادگی بگیرم. هدف این سفر کمک به مردم و خانواده های بود که در اثر سیلاب های بهاری آسیب دیده بودند. در اول بمن سوال پیدا شد که حالا که از این سیلاب چندین ماه گذشته (سیل در ماه می امسال به وقوع پیوسته بود و ارزیابی ما در ماه سپتمبر یعنی تقریبا 5 ماه بعد پلان شده بود). آیا این ارزیابی مانند نوشدارو بعدازمرگ سهراب نخواهد بود؟ به زودی بعد از اینکه به منطقه رسیدم و از اولین قریه آسیب دیده دیدن کردم و بعد از صحبتی که با اولین گروپ از مردم داشتم دریافتم که زمستان پیش رو بدترین شرایط را امکان دارد برای این مردم ایجاد کند، از این لحاظ ارزیابی من میتوانست که جهت و نوع کمک مورد نیاز را تعین کند.

از دوجهت احساس خوشحالی میکردم، هم از این جهت که مانند عادت همیشگی خویش از دیدن مناطقی که تا حالا ندیدهام خوش حال شدم و از جهت دیگر اینکه توانسته بودم وضعیت این مردم را به خوبی درک کنم و بتوانم که برای کمک کننده ها تفهیم کنم که در چی مواردی و چی زمانی میتوانند/باید به این مردم کمک کنند.

مردم ولسوالی لعل و سرجنگل عموما از نژاد هزاره هستند، مردمی مستحق ، صادق، زحمتکش، مهربان، مسلمان و گرمخوی. امنیتی که در منطقه لعل حاکم است میتوان گفت که شاید در هیچ جای از افغانستان نمیتوان نظیر آن را پیدا کرد. اصلا احساس بی امنیتی نمیشود، روز و شب هر جای از ولسوالی که خواسته باشی به آسانی و بدون کدام دغدغه میتوانی بروی. چیزی که در اکثر مناطق افغانستان فعلابه یک رویا و یک خواسته دست نا یافتنی مبدل شده است. حتی درهمین شهر خود مان هرات باستان، جراُت و جسارت میخواهد که بتوان به آن آزادی لعل گشت و گذار کرد.

از هرات به کابل و از آنجا به چغچران پرواز کردم، روز انتخابات را در چغچران ماندم و از دادن راین هم ماندم( که نمیدانم خوشحال باشم یا متاثر)، و بعد از اینکه از امنیت راه بین چغچران و ولسوالی لعل اطمینان حاصل کردیم به طرف لعل حرکت کردیم. دربین راه از یک ولسوالی دیگر باید میگذشتیم: ولسوالی دولت یار. مسیر چغچران تا لعل حدود 150 کیلو متر طول است، که این مسیر را میتوان با چند ساعت (5-6) رانندگی طی کرد. فردای آنروزیکه به ولسوالی رسیدیم، طی یک ملاقات کوتاه با ولسوال منطقه به او تشریح کردم که چرا ما به آنجا آمدیم، و از او هم در مورد راهنمائی های لازمه و معلومات مورد نیاز گرفته شد.

تیم که با آنها کار میکردم مرکب از مامورین دفتر مربوطه و لسوالی و از دفتر مرکزی غور بود، همه افراد صادق و با پشت کار، توانستند که در مدت کوتاه با کمترین سرپرستی، تمام امور محوله را به شکل درست انجام دهند. طول مدت اقامتم در ولسوالی لعل یک هفته بود، چون زیاد مصروف بودم نتوانستم که از بسیاری از قریه جات آن دیدن کنم، تنها از یک دره بنام دره تلخک که هم مرز با ولایت دایکندی است دیدن کردم. هم چنین تصمیم گرفتم که در زمان برگشت از مسیری که آمده بودیم باز نگردیم، تنها دلیلم دین شاخه دیگر دریای هریرود بود. چون در زمان رفتن من توانسته بودم که شاخه لعل دریا را ببینم. خوشبختانه موفق به دیدن دره سرجنگل و معاون دیگر دریای هریرود هم شدم. چون بسیاری از مسائل درین سفر مربوط به امور رسمی و دفتری است، نمیخواهم که زیاد تر از این درین مورد چیزی بنویسم....